وقتی به این معروف شدید که مهمترین کارها را به سرعت آغاز کرده و آنها را سریع و درست انجام میدهید، از همۀ فرصتهای فوقالعادهای که پیش رویتان قرار میگیرد، شگفتزده خواهید شد.
ما فقط زمانی چیزی را «می دانیم» که داریم آن را «اجرا می کنیم». وگرنه، یا آن را خوانده ایم، یا شنیده ایم، و یا فکر می کنیم که می دانیم!
جهان دیگر جای امنی برای کسی که تفکر کارمندی دارد، نیست. دیگر چیزی به عنوان یک شغل امن و مطمئن وجود ندارد. شاید تا چند سال پیش چنین تصوری دور از واقعیت نبود، اما اکنون واقعیت عوض شده است. در همه جای جهان، کم نیستند کسانی که پس از سال ها کار برای جایی، عذرشان خواسته می شود؛ و آن ها اگر یاد نگرفته و عادت نکرده باشند که کارشان را بر مبنای «نتیجه» (نه ساعت کاری) و با «روحیه کارآفرینی» انجام بدهند، روزگار سختی را در پیش خواهند داشت. به قول رابرت کیوساکی، «دیگر چیزی به عنوان یک شغل امن و مطمئن وجود ندارد.»
کسی که در پی یک زندگی مطمئن از لحاظ مالی است، می داند که به جای رفتن در پی «امنیت شغلی» و چشم داشتن به کمک دولت و این و آن، باید خودش آستین بالا بزند، کاری برای خودش دست و پا کند و جریان و جریان های درآمد برای خودش بسازد.
پی نوشت: منبع برخی جملات این پست را به یاد نمی آورم!