یک توضیح در مورد عکس: این عکس را در یکی از پارکهای اصفهان، در یک روز بارانی و در آب و هوایی بسیار مطلوب گرفتهام. هیچ ارتباطی هم بین من و این حیوان (که به طرز بسیار هنرمندانه از باقیمانده تنه یک درخت حاصل شده) وجود ندارد؛ چراکه او به مکاری معروف است و من نامم صادق است:) راستی کلاً لباسهای من امسال همینها بودند و در تمام عکسها با این تیپ هستم!
چند مورد از فعالیتهایی را که در سال 95 انجام دادهام در اینجا لیست کردهام. به نظرم مشاهده آنها در اسفند 96 و مقایسه آن با کارهایی که در طول سال 96 انجام خواهم دید خیلی لذت بخش میتونه باشه.
1- چند وقت پیش با یکی از بهترین دوستانم و در واقع یکی از معدود دوستانم (مدتی است دایره دوستانم را تنگتر کردهام) یک تصمیم انقلابی گرفتیم (این دوستم ان شاءالله در ماههای آتی برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به کانادا و یکی از دانشگاههای بسیار خوب آن خواهد رفت). البته ما چند ماه پیش هم در این پست یک تصمیم جدی گرفته بودیم و اتفاقاً به خوبی هم اجرا شد.
دنبال راه حلی برای کم کردن نویزهای محیطی بودیم، که یکی از مهمترین آنها تلگرام و شبکههای اجتماعی بود. در همان شب تصمیم گرفتیم که تمام افراد داخل لیست تلگرام را میوت (mute) کنیم و اینجوری کسی نمیتونه باعث عدم تمرکز ما بشه. مدتی است که از این کار گذشته و من به شدت راضی هستم و حس میکنم چندین ساعت در روز، وقت اضافه میآورم و میتوانم به کارهای دیگرم برسم. تمام شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و فیسبوک را هم دی اکیتو کردهام (البته مدت بسیار زیادی است که هیچ فعالیتی در فیس بوک ندارم و چند سال پیش صرفاً به دلیل کنجکاوی وارد آن شدم و بعد هم متوجه شدم چندان به کارم نمیآید و فقط وقتم را تلف میکند).
2- خدا را شکر مسیر جدید و مهمی را هم برای ادامه زندگی کاری و تحصیلی خودم ترسیم کردهام و کمی هم به آن ورود پیدا کردهام و همین روزهاست که آن را به طور جدی برای حداقل 3 سال به صورت مستمر ادامه دهم تا کم کم نتایج آن مشاهده شود و به دستاوردهای دلخواهم برسم (با تشکر از محمدرضا شعبانعلی و دوستان متممی که در این دو سه سال اخیر چراغ راه من بودهاند).
3- سعی کردهام که بتوانم فقط بر روی یک کار تمرکز کنم ولی هنوز موفق به این کار نشدهام. هنوز کارهای ناتمامی دارم که از یکی دو سال قبل شروع شدهاند ولی به دلایلی برخی از آنها در حال طی کردن مسیر فرسایشی هستند و بایدِ بایدِ باید قبل از سربازی (تیرماه) پرونده آنها را ببندم.
4- فعالیتم را در حوزه کنکور ارشد کم کردهام و فقط به مسیر و اهدافی که برای خودم نوشتهام فکر میکنم. فقط کافی است ناامید نشوم و به آن هدفی که تعیین کردهام شک نکنم که بدترین چیز، شک به مسیر، بعد از شروع آن است.
5- بالاخر بعد از دو سال طفره رفتن، یک زبان خارجی به غیر از انگلیسی را در دی ماه شروع کردم و با قدرت در حال جلو رفتن هستم. انگیزه بسیاری برای یادگیری آن دارم و حس میکنم دنیای جدیدی به روی من باز شده است.
6- یک زبان برنامه نوسی جدید را شروع کردم ولی از آنجایی که آموزش بدون تمرین فایدهای ندارد، در حال تمرین کردن هستم. سایت خوبی هم پیدا کردهام و تقریباً هفتهای یک یا دو تمرین انجام میدهم که البته بسیار کم است و امید است به هفتهای سه تمرین برسد.
7- حس خیلی خوبی نسبت به کار در ایران پیدا کردهام و دیگه گزینههایی مثل اپلای در ذهنم مانور نمیدهند و با خیال راحت میتونم برنامهریزی کنم.
8- و اما مدتی است که تصمیم گرفتهام در این سایت هم کمتر بنویسم و مدتی را به گوشهنشینی سپری کنم و در خلوت خودم به کارها و اهدافم بپردازم؛ اهدافی که مسیرشان نیز جذاب است. هرچند بر خلاف خیلی از افراد که میگویند جذاب بودن مسیر کافیه، به نظرم این حرفها برای سن من نیست و من دوست دارم که نتیجه تلاشهایم را در قالب رسیدن به اهدافم ببینم. شاید سالهای آینده خود طی مسیر جذابیت کافی را برای من داشته باشه ولی در حال حاضر باید به نتیجه برسم و آخر مسیر را ببینم تا اون حس را به خوبی درک کنم و در جایگاهی باشم که بگویم من نیازی به رسیدن به قله ندارم و خود مسیر برایم کافی است.
9- تماشای تلویزیون و پیگیری اخبار منفی و همچنین خبرهای مربوط به حوزه ورزش و فوتبال را نیز به طور کامل کنار گذاشتهام. برای پیگیری اخبار مفید به کانال تلگرام رهبری مراجعه میکنم و برای دیدن برنامههای دلخواهم نیز از اینترنت استفاده میکنم.
10- یکی از بهترین اوقات من زمانی است که وبلاگ دوستان متممی را مطالعه میکنم. واقعاً لذت بخش است.
11- بهترین تفریح من در سال 95، پیادهروی در حاشیه زایندهرود بوده است. پیادهروی با بهترین دوستم که اتفاقاً هم پسرخاله هستیم و هم پسرعمو و البته بیشتر در جایگاه برادری هستیم. متأسفانه تا ماههای آینده به دلیل سربازی ممکن است به مدت دو سال جدا شویم و کمتر همدیگه رو ببینیم.
پی نوشت یک: با عرض معذرت برخی جاها را کمی مبهم نوشتهام؛ زیرا امکان توضیحات بیشتر وجود نداشت ولی دوستان نزدیک متوجه خواهند شد.
پی نوشت دو: این قسمت را چند روز بعد و پس از انتشار پست محمدرضا شعبانعلی در مورد «مهاجرت و ادامه تحصیل» اضافه کردهام:
مهاجرت، همیشه با خوردن مهر خروج و ورود در پاسپورت کنترل فرودگاهها انجام نمیشود. گاهی با حذف چند شماره از دفتر تلفن، با بستن یا باز کردن چند اکانت در شبکه های اجتماعی، با تغییر دادن کتابی که کنار تختمان است، با تغییر دادن ساعت خواب و بیداری، با تغییر دادن انتظارات و چارچوبهای ارزیابی گزینهها اتفاق میافتد.
خوشحالم که من و دوستم زودتر این مهاجرت را شروع کردیم.