در این مطلب قصد دارم برخی از پیشنهادهای دو سه نفر آدم متخصص و دارای تجربه صنعتی رو بگم که در این دو سال به من منتقل کردهاند.
۱- اپراتور نباشیم. یکی از اساتید دانشکده نفت میگفت اگر همین حالا بروید و یک نفر دیپلمه رو از خیابان بیارید، او هم در عرض چند ساعت میتواند کار با یک نرمافزار را یاد بگیرد و از آن ران بگیرد. مهم این هست که بتونیم از پشت نرمافزار سر در بیاریم. مثلا وقتی ۱۰ ثانیه طول میکشه تا نرمافزار سفیر فرایند رگراسیون رو انجام بده، باید دقیقا متوجه بشیم که در این مدت نرمافزار داره چه معادلاتی رو حل میکنه. یا مثلا اگر فرایند ران گرفتن از اکلیپس ۵ دقیقه طول میکشه، باید کاملا بفهمیم که چه نوع معادلاتی و برای چه اجزایی داره حل میشه. به نظرم باید پیش فرض ما این باشه که قراره خودمون کل نرمافزار رو کدنویسی کنیم و برای همین هم باید چم و خم و زیر و بم اون رو درک کنیم. یک موقع بعد از یاد گرفتن ران گرفتن از یک دیتافایل توهم تسلط به اون نرمافزار به ما دست نده و مدام تو رزومهمون داشتن مدرک برای فلان نرمافزار رو تو سر این و اون نزنیم.
۲- توانایی درک خروجی ها. برای مثال وقتی شما از نرمافزار سفیر یا اکلیپس خروجی میگیرید تازه اول کار است. باید توانایی این رو داشته باشیم که کوچکترین انحرافات غیرنرمال و پدیده ها رو تحلیل کنیم و به چرایی آنها برسیم. باید به این توانایی رسیده باشیم که برای تک تک نمودارها و پارامترهای گرفته شده از نرم افزار توضیحات دقیق و علمی بنویسم. باید بتونیم روند تک تک نمودارها رو تحلیل کنیم. اینطوری نباشه که به خروجیهای نرمافزار به عنوان چندتا عکس نگاه کنیم و اونها رو بچسبونیم تو گزارشهامون. این کار، کار همون آدم دیپلمه یا فرد بیسواد است.
۳- آنالیز حساسیت. شما در برخی از نرمافزارها مثل سفیر باید بین دادههای واقعی و مدلهای تحلیلی یا عددی یک انطباق خوبی حاصل کنید. حالا دو تا کار در اینجا انجام میشه. آدمی رو میشناسم که حتی قبل از انجام فرایند مچگیری، خودش با دیدن همزمان نمودار مشتق فشار، نیمه لگاریتمی و کارتزین و همچنین در نظر گرفتن سایر خواص و زمینشناسی مخزن، سریعا مدل مخزن و مرز رو حدس میزنه. خب این جز با تجربه بدست نمیاد. حالا کاری که اکثر ما میکنیم این هست که به طور شانسی و تصادفی اینقدر مقادیر پارامترها رو بالا و پایین میکنیم تا بالاخره نمودارها منطبق شوند. حداقل انتظاری که از خودمون باید داشته باشیم این هست که نحوه تاثیر هر پارامتر بر فرایند مچگیری را به طور کامل درک کنیم تا مجبور به اتلاف زمان در کارهای سعی و خطا نشویم. یعنی در هر نرمافزار و موردی باید حساسیت سنجی نسبت به پارامترهای مخالف رو انجام و درک کنیم.
۴- برخی ها این توهم رو دارند که چون ۱۰ ساعت در کلاسهای فلان موسسه شرکت داشتهاند و در انتها نیز یه مدرک مزین شده با مهر وزارت علوم را دارند، پس حالا غول اون نرمافزار شدن. همهمون در جریانیم که اهمیت این مدرکها صفر شده و اگر شما بخواهید در یک جایی به روش عادلانه استخدام بشوید، خود مصاحبه کننده با طرح پرسشهایی به میزان تسلط شما دست پیدا میکنه. پس به جای وقت تلف کردن در کلاسها، با یکی دو تا مهندس با تجربه ارتباط برقرار کنید و از او چم و خم کار رو یاد بگیرید. اول خودتون منوال نرمافزار رو بخونید و با نرمافزار کار کنید تا مقدماتش رو بلد بشید، بعد از اون هم سعی کنید با یک سری داده و مثال بازی کنید تا دستتون راه بیفته. این بهونه رو هم نیارید که هیچ کس رو نمیشناسم که کمکم کنه! این مشکل من نیست و فقط یک بهونه هست. اگر واقعا احساس نیاز کنید، حتما یک نفر رو پیدا میکنید تا به شما کمک کنه.
تو این دوره فقط یاد گرفتیم بگیم همه چی پارتی بازیه، کار نیست، قدرمون رو نمیدونن، کسی کمک نمیکنه، استادا بیسوادن و غیره. اما دریغ از اینکه دو سال عین آدم روی افزایش مهارتهامون وقت بذاریم.
دوست عزیز با پول خرج کردن برای گرفتن مدرک ارشد در فلان دانشگاه یا مدرک فلان موسسه رو گرفتن کسی به جایی نرسیده و شما هم دست از این راه بردار. همه معادلات عوض شده. نمیدونم چرا اینقدر بعضی از ماها رو متوهم بار آوردن! خب الان به گربه سر کوچه هم بگی چکارهای، در جوابت میگه یه مدرک ارشد آزاد (یا حتی دولتی) دارم، دورههای ۱۲ تا نرمافزار رو شرکت کردم و مفتخر به دریافت سرتیفیکیت با مهر وزارت علوم شدهام، ۶ تا مقاله پولی در کنفرانسهای بینالمللی چاپ کردهام، به سه زبان زنده دنیا مسلطم و اکنون نیز بیکارم!! شاید تمام مشکلاتمون سر همین اعداد و ارقام و ظاهر بازیهاست. شاید بهتر باشه کمی متمرکزتر و متفاوتتر به قضیه نگاه کرد. شاید بهتر باشه به جای ۴ تا نرمافزار، ۲ تا رو کاملا کاربردی و حرفهای یاد گرفت.
پ.ن: من با شماره تلفن و آی دی اصلی خودم در هیچ گروه و کانالی عضو نیستم. یک شماره دیگهای دارم و هفتهای یک بار شیفت میدم به اون شماره و چرخی در گروهها میزنم. دو روز هست که هرجا میرم یک سری آدم که به اندازه یک جو هم ارزش ندارن، مدام بر طبل بیکاری میزنن. خب تو اگه با اون مدرکهات متوهم شده بودی و در دانشگاه مثل حباب رشد کرده بودی، این رو به بقیه بسط نده. هر کس در حد خودش تلاششو میکنه. درسته اوضاع کار چه در ایران و چه در خارج از کشور فعلا رضایت بخش نیست ولی بیایید خودمون هم با صرف نظر کردن از نامنویسی در این دانشگاههای سر کوچهای، مانع از تولید این همه فارغالتحصیل متوهم و طلبکار بشیم. جالبه که هرچه این آدما بیسوادتر باشن، محکمتر بر طبل بیکاری و پارتی بازی میزنن. وگرنه آدمی که به خودش و سوادش اعتماد داشته باشه، به جای رسوا کردن خودش در یک گروه چند صد نفری میره در به در دنبال کار پیدا کردن تو شرکتها و پاشنه آشیل اونها میشه.
ببخشید که این قدر پرحرفی کردم. ✋️
این نوشته را نیز بخوانید: میخواهم مهارتهای نرمافزاری خودم را افزایش بدهم.