سایت شخصی صادق سلمانی

ولتست، یادگیری ماشین، پایتون، فرازآوری مصنوعی

سایت شخصی صادق سلمانی

ولتست، یادگیری ماشین، پایتون، فرازآوری مصنوعی

سایت شخصی صادق سلمانی

مطالبی که در این سایت نوشته می‌شود به منزله تخصص من در آن‌ها نمی‌باشد، بلکه صرفاً آغازی است در مسیری طولانی برای یادگیری بهتر و عمیق‌تر.

آخرین نظرات
  • ۱۶ خرداد ۹۸، ۰۰:۲۳ - محمد
    عالی
  • ۱۴ آذر ۹۷، ۱۸:۰۶ - خ
    عالی
  • ۸ آذر ۹۷، ۲۰:۰۷ - محمد علی
    احسنت

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نسیم طالب» ثبت شده است


یکی از زیبایی‌های چاه‌آزمایی (Well Test) آن است که با عدم قطعیت (Uncertainty) روبرو هستیم. اصطلاحی به نام non-unique solution نیز بدین معناست که ما جواب یکتا نداریم؛ یعنی به ازای یک ورودی و یک خروجی مشخص، ممکن است بتوانیم چندین مدل مختلف را با داده‌ها تطبیق دهیم. 

به دلیل علاقه زیادی که به مباحث آماری، ریسک، پیش‌بینی، عدم قطعیت و ... دارم تصمیم گرفتم کتاب قوی سیاه را بخرم و مطالعه کنم. این کتاب یکی از آثار وزین نیسم نیکولاس طالب است که قبلاً هم در این لینک در مورد او نوشته‌ام. این کتاب در مورد عدم قطعیت است؛ از نظر نویسنده، رویداد نادر مساوی است با عدم قطعیت.


بخشی از قسمت آغازین کتاب:

تقریباً همه چیز در زندگی اجتماعی توسط شوک‌ها و پرش‌های نادر اما با اهمیت ایجاد می‌شود؛ با این وجود تقریباً تمام بررسی‌هایی که در مورد زندگی اجتماعی صورت گرفته است، روی «نرمال» تمرکز داشته است، مخصوصاً با شیوه‌های استنتاجی بر پایه ی «منحنی توزیع نرمال» که تقریباً هیچ چیزی به تو نمی‌گوید. چرا؟ چون توزیع نرمال انحراف‌های بزرگ را نادیده می‌گیرد، از پس آن‌ها بر نمی‌آید، با این حال باعث می‌شود با اطمینان فکر کنیم که عدم قطعیت را رام کرده‌ایم.

دنیای ما تحت سیطره امر افراطی، ناشناخته، و بسیار نامحتمل است (نامحتمل بر طبق دانش فعلی‌مان) - و جالب اینجاست که ما در تمام مدت وقت‌مان را صرف گپ زدن، تمرکز روی شناخته‌ها، و تکراری‌ها می‌کنیم. علی‌رغم پیشرفت و رشد دانش - و شاید اصلاً به خاطر همین پیشرفت و رشد در دانش - آینده بیش از پیش پیش بینی ناپذیر خواهد بود، در حالی که به نظر می‌رسد هم سرشت انسان و هم علوم اجتماعی دسیسه چیده‌اند که این مسأله را از ما مخفی کنند.


در هفته‌های آتی تجربه‌های خودم از مطالعه این کتاب را به اشتراک خواهم گذاشت.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۰۸
صادق سلمانی


نسیم طالب یک جمله خیلی خوبی داره که میگه:

فقط به کسی می‌توان اعتماد کرد که پای خودش در حرف‌ها و تصمیم‌هایش گیر باشد.


دلیل اصلی من برای اینکه دیگه کار مشاوره کنکور ارشد نفت را کنار گذاشتم همین است. حس کردم پای خودم در حرف ها و مشاوره هایم گیر نبود. هرچند پول خیلی ناچیزی دریافت می کردم ولی اگر دانشجو موفق میشد و یا نمیشد برای من تفاوتی نداشت. تا زمانی هم که نتوانم مکانیزمی برای این کار تعریف کنم، کار مشاوره کنکور را نخواهم کرد! 

معتقدم پیشرفت با همین کارهای خیلی کوچک شروع میشه که صد البته اجرای اونها برای من بسیار سخت هستند؛ ولی با تمام توانم سعی می کنم آنها را عملی کنم.

۰ نظر ۱۹ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۳
صادق سلمانی

نسیم طالب، دانشمند لبنانی‌الاصل ساکن آمریکا را از بزرگترین دانشمندان معاصر جهان در حوزه‌ی آمار و تحلیل ریسک می‌دانند. مشهور است که وی، یکی از گران‌قیمت‌ترین سخنران‌های حوزه‌ی مالی است و تحلیل‌هایش چنان دقیق و ارزشمند است که نشریات بزرگ، از ماه‌ها قبل از مصاحبه با او وقت می‌گیرند و منتظر می‌مانند.

بخشی از کتاب Antifragile او:

در یک محیط ساختارمند، ممکن است بعضی‌ها در مقایسه با بعضی دیگر، هوشمند‌تر باشند.

در واقع مدرسه‌ها این نوع سوگیری را دارند. آنها محیطی ساختارمند می‌سازند و به افرادی که در این محیط، هوشمندانه‌تر عمل می‌کنند امتیاز می‌دهند و هزینه‌ای که برای این سوگیری پرداخت می‌شود، ضعف این افراد در بیرون این محیط ساختاریافته است.

من خیلی با بدنسازی آشنا نیستم. اما ذهنیتی در مورد بدنسازی دارم که به نظرم در مورد دانش نیز مصداق دارد:

کسانی که در باشگاه‌های بدنسازی مدرن و گرانقیمت فعالیت می‌کنند، می‌توانند وزنه‌های بسیار سنگین را بردارنداعداد و ارقام مربوط به قدرت آنها، هر روز افزایش می‌یابد و ماهیچه‌هایشان به شکل تاثیرگذاری، رشد می‌کنداما وقتی در خیابان یک سنگ می‌بینند، نمی‌توانند آن را به راحتی بردارند. یا در یک دعوای خیابانی، به سادگی توسط فرد دیگری کتک می‌خورندفردی که در یک محیط نامنظم‌تر و بدون ساختار (محیط کوچه و خیابان) برای دعوا و درگیری تربیت شده است!

قدرت این افراد بدن‌ساز، به حوزه‌های بسیار مشخصی محدود استحوزه‌ای که فقط در داخل سالن بدنسازی معنا دارد و در دنیای بدون ساختار بیرون، به آن شکل، وجود ندارداحساس می‌کنم همین مسئله در مورد کسانی که در یک حوزه‌ی بسیار محدود، متخصص می‌شوند، در مقایسه با کسانی که به دنبال ارضاء کنجکاوی خود می‌روند نیز، مشهود استآنها را کمی از حوزه‌ی تخصصی خودشان دور کنید، می‌بینید که متلاشی می‌شوند. اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند و اهمیت هر حوزه‌ی دیگری را انکار می‌کننددرست مثل بعضی از مدیران ارشد شرکت‌ها که فقط برای شرکت در جلسه‌های خسته کننده‌ تربیت شده و به دلیل این توانمندی انتخاب شده‌اند، خیلی از این متخصصان هم به دلیل توانایی تمرکز بر موضوعات خسته کننده، انتخاب شده و رشد کرده‌اند.

من با خیلی از اقتصاددان‌هایی که مدعی هستند در حوزه ی ریسک و احتمال متخصص‌اند، مناظره داشته‌اموقتی آنها را کمی از آن حوزه‌ی محدود تخصصی خودشان دور می‌کنی (اما هنوز در زمین بازی آمار و احتمال هستی) سقوط آنها را می‌بینیدرست مانند همان پهلوان‌های بدن‌سازی که در مقابل اراذل خیابانی، می‌بازند!

منبع: سایت متمم

پی نوشت: به نظرم حرف کاملا درستی هست. به شخصه در این یک سال اخیر به اندازه کل دوران کارشناسی یادگیری داشته ام. مثلاً در یک بازه چند ماهه تمرکزم را گذاشتم به یک مقاله ای که در مورد ولتست در مخازن نفتی بود (این موضوع کاملاً بی ارتباط با موضوع پایان نامه ارشد من بود). می خواستم همون روابط را برای مخازن گاز میعانی بدست بیارم. مجبور شدم یه مقدار از مفاهیم درس کنترل را یاد بگیرم (از یکی از دوستانم در دانشگاه صنعتی اصفهان کمک گرفتم). بعدش متوجه شدم که باید اول دینامیک مخازن گاز میعانی را بهتر متوجه بشم، پس با کلی جستجو دو کتاب ولتست بسیار جدید و خوب را پیدا کردم. در ادامه فهمیدم که باید مباحث ریاضیاتی مثل کانولوشن، دی کانولوشن، رگراسیون، تخمین پارامترها و غیره را هم بلد باشم. همچنین متوجه شدم که نیاز زیادی به کدنویسی هست. من اون کار را رها کردم ولی دنیای جدیدی به روی من باز شد و متوجه شدم که ضعف های من در کجا هست. یکی دو تا کار مشابه دیگه هم در دست داشتم که از آن ها هم پی به ضعف های خودم بردم. الآن هم برای چند سال آینده ام برنامه ای ریخته ام تا اون ضعف های خودم را پوشش دهم. در حقیقت من که مدعی بودم ریاضیات را می فهمیدم، متوجه شدم که اگر با یک مسأله واقعی روبرو شوم، اصلا قادر به حل اون نخواهم بود. در حد همون تست های کنکور بلد هستم. یا مثلاً من که میتونستم برخی مدل ها را در نرم افزار سفیر آنالیز کنم، متوجه شدم که مثال های واقعی دنیای متفاوتی داره و نیاز هست که من چیزهای دیگیری هم (مانند زمین شناسی) بلد باشم تا بتونم اون مدل را تحلیل کنم. خلاصه اینکه به این نکته پی بردم که در ضمن اینکه باید در حیطه علاقه خودم فعالیت کنم، در کنارش هم باید آمادگی این رو داشته باشم که اگر کمی از این حیطه دور شدم، دچار تزلزل و فروپاشی نشم. این ها درس هایی است که از دوران ارشد گرفته ام!

۱ نظر ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۲
صادق سلمانی